My 1001 nights

Hello everyone. Finally I decided to create this blog to write my recipes. I’m taking photo from my dishes and I would like to share them with you. Why One Thousand and One Night? Because this name brings us in Middle Eastern legends, the bazaars with bright colors filled with the perfume of spices. I could be Sherazade-Setareh who tells every night one of her mysterious recipes to delight her loved one! Also my thesis was called 1001 Nights, so I'm fond of the magic of these nights and the spices, that are the source of health and good humor (and there are also aphrodisiac!!!). I begin here to describe in details my recipes and some benefits of particular ingredients. I would like to create this blog in three languages​​: Italian, English and Persian (Farsi). So all my family and friends can read me easily. My posts is not just about cooking but also the culture and traditions, especially the Iranian or Persian culture. So I'd be happy to answer any questions about my country. In the end please forgive my mistakes in English, if you see grammar mistakes you can report it, so I can correct them :) A hug to those who dare to enter in the magic of the Silk Road!

بالاخره بعد از عکس های زیادی که از غذاهایم گرفتم تصمیم به نوشتن یک وبلاگ کردم. چرا نام هزار و یک شب؟ چون این اسم ما را به قرن ها قبل، میان بازار های شلوغ خاور میانه پر از ادویه جات رنگارنگ می برد. من دوست دارم ستاره-شهرزاد قصه گو باشم که هر شب یکی از دستور غذاهای جادویی اش را برای شما فاش می کند!  نام پایان نامه ام هم هزار و یک شب بود و این داستان های بی پایان از ایران و هند شروع شد، با اینکه الان به عنوان داستان های عربی معروف است. دوست دارم این وبلاگ را به سه زبان ایتایایی، انگلیسی و فارسی بنویسم. ولی چون برای فارسی از یک کیبورد مجازی استفاده می کنم، خیلی نوشتنش طول می کشد، برای همین تمام غذا ها را به انگلیسی هم می نویسم که شما عزیزان ایرانی که اکثرا این زبان را بلدید متوجه بشوید. ولی حتما اگر بتوانم به فارسی هم می نویسم. دستور غذاهای من از خیلی کشورها الهام گرفته اند، ولی اکثرا مخلوطی از آشپزی ایرانی و ایتالیایی و ژاپنی هستند. در آخر تکه شعری از خواهر شاعرم شایسته ابراهیمی می گذارم و به سبک ایرانی ها بفرمایید دو فنجان چای با بیسکویت های ستاره میل کنید! به جادوی راه ابریشم خوش آمدید

نهادی در این حجم خالی دو فنجان چای
من و تو سکوتی سفالی  دو فنجان چای

گلت را به فنجان من هدیه کردی و بعد
پر از عشق شد این حوالی دو فنجان چای

نگاه تو گاهی به چشمان بارانی ام
وگاهی به گلهای قالی  دو فنجان چای

تو آخر سکوت فضا را شکستی و  گفتی:
بنوشیم! گرم است و عالی دو فنجان چای


شایسته ابراهیمی